تصویر هدر بخش پست‌ها

سفر تخیلی

نوشتن داستان های پر از تخیل و واقعیت

پارت 1

پارت 1

| samira rahimi

سلاااااااااام اینم از پارت یک

 

شب به زور مامانم منو خوابوند صبح زود از خواب پریدم دیدم که ماماننم داره پیرهنم رو واسه راه میدوزه چونکه یکم ناقص مونده بود رفتم گفتم

من: مامان تموم نشد؟ 

مامانم: باز تو بیدار شدی برو بخواب نه تموم نشده عزیزم 

من: باشه فقط چقد مونده تا بریم؟؟؟ 

مامانم: نمیدونم ولی میدونم حتما امروز میریم

من: میشه نخوابم 

مامانم: 😑😑چرا 

من: خوابم نمیاد

مامانم: باشه حالا که بیدار شدی برو کمی به درسات برس آفرین

من: بااااشه😕😕

رفتم ریاضیمو آوردم و نوشتم یهو دیدم داداشم هم بیدار شد وااای یعنی الان انگار خاک تو سرم ریختن چون خیییییییییییییییلی حرف میزنه حالا حرف نزدم و به درسام نگاه کردم ولی واسه من سوال شد شش صبح این چرا مثلا بیدار شد بعد یهو دیدم... 

 

تصویر پروفایل samira rahimi سطح تجربه samira rahimi
samira rahimi
2 هفته پیش
سلام خیلی عالی بود
تصویر پروفایل samira rahimi سطح تجربه samira rahimi
samira rahimi
2 هفته پیش
سلام خیلی ممنون امیدوارم از پست های دیگه هم لذت ببری
ارسال نظر آزاد است اما می‌توانید برای استفاده از امکانات و کسب تجربه وارد شوید
پاسخ به
لطفا دوباره تلاش کنید
نظر ثبت شد